شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد

مادر دو بخش است: «ما» و «در» … و قصه یتیمی «ما» از کنار «در» شروع شد

حضرت فاطمه زهرا ( س) دختر گرامی پیامبر اکرم صلی الله و حضرت خدیجه کبری می‌باشند. ایشان همسر امام اول شیعیان حضرت امیرالمومنین و مادر گرامی امام حسن، امام حسین و حضرت زینب کبری هستند و در سال پنجم و در روز ۲۰ جمادی‌الثانی پس از بعثت در شهر مکه به دنیا آمدند و در سن ۱۸ سالگی در مدینه منوره به شهادت رسیدند. به روایتی روز شهادت ایشان ۱۳ جمادی‌الاول سال ۱۱ هجری عنوان شده است و در روایتی دیگر روز سوم جمادی الثانی سال ۱۱ هجری عنوان شده است. در این مقاله ما می‌خواهیم در رابطه با شهادت حضرت زهرا به روایت ۴۵ روز صحبت کنیم. پس لطفاً ما را همراهی بفرمایید.

ماجرای شهادت حضرت زهرا از نظر شیعه
از نظر اهل تشیع، شهادت حضرت فاطمه زهرا به دلیل وجود عمر بن خطاب و همراهانش جلوی خانه ایشان ایجاد شده است. در واقع شیعیان معتقدند در پی بروز برخی از عوامل سیاسی، ابوبکر خلیفه اول به بیعت حضرت علی نیازمند بود تا خلافتش را مستحکم سازد. بنابراین عمر بن خطاب را به درب خانه حضرت علی فرستاد تا از ایشان بیعت بگیرد. عمر نیز تهدید کرد که اگر اهل خانه بیرون نیایند، آنجا را آتش می‌زند. در نهایت نیز با آتش زدن خانه و سقط کردن جنین داخل شکم حضرت فاطمه زهرا( حضرت محسن علیه السلام) ایشان را به شهادت رساندند. در حقیقت شیعیان با استناد به کتاب سلیم بن قیس و اثبات الوصیه و تفسیر عیاشی به این موضوع اعتقاد دارند. از طرفی معتقدند در حدیثی که از امام کاظم نقل شده است، حضرت فاطمه را صدیقه شهیده خطاب نموده‌اند. البته در منابع اهل سنت نیز نقل شده است که ابوبکر در آخرین لحظات عمرش گفته است: ای کاش دستور ورود به خانه فاطمه را نمی‌دادم. برخی از اهل تشیع معتقدند در نامه‌ای که عمر بن خطاب به معاویه نوشته است آمده است که :

زمانی که درب خانه علی را آتش زدم، داخل خانه شدم. فاطمه مانع از ورود من و اصحابم شد و من با تازیانه روی بازوی او زدم که اثرش روی دستش باقی ماند. در این حال بود که صدای ناله‌اش بلند شد و نزدیک بود که دلم نرم شود؛ اما به یاد افرادی افتادم که در جنگ بدر و احد به دست علی کشته شدند. سپس آتش غضبم افروخته‌تر شد و لگدی بر در زدم که از صدمه آن جنین فاطمه سقط شد. سپس فریاد زد: ای رسول خدا بین چگونه با دختر و عزیز دلت رفتار می‌کنند. بعد از آن فریاد زد فضه به یاریم بیا که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد. من نیز به داخل خانه شدم و علی را با خود آوردم. فاطمه می‌خواست مانع از بردن علی شود که من با سیلی به صورتش زدم و گوشواره‌اش از گوشش به زمین افتاد.

به طور کلی اهل تشیع معتقدند که حضرت فاطمه به دلیل ضرباتی که عمر بن خطاب و یارانش به وی وارد کرده‌اند، به شهادت رسیده‌اند.


علت شهادت حضرت زهرا از زبان امام صادق
بر اساس بیانات امام صادق علیه السلام، شهادت حضرت فاطمه زهرا صلی الله اینگونه نقل شده است:

ابوبکر قنفذ را نزد حضرت علی فرستاد، ولی حضرت به آنها اجازه ورود نداد. آنها بازگشتند سپس عمر به آنها گفت: مجدداً بروید و اگر اجازه ورود نگرفتید، بدون اجازه داخل خانه شوید. طرفداران ابوبکر و عمر این کار را کردند. اما حضرت فاطمه گفت: به شما اجازه ورود به خانه را نمی‌دهم. مجدداً بازگشتند، عمر عصبانی شد و گفت: ما را با زنان چه کار است. سپس به اطرافیانش دستور داد تا هیزم آورده و آنها را نزد خانه حضرت علی علیه السلام ببرند. وقتی به درب خانه رسیدند عمر گفت: ای علی به خدا قسم باید از خانه خارج شوی و با خلیفه بیعت کنی، وگرنه خودتان و خانه را آتش می‌زنم. حضرت زهرا نیز  فرمودند: عمر از خدا نمی‌ترسی که به خانه من وارد می‌شوی. اما عمر بازنگشت. پس از آن خانه را شعله ور ساخت و درب را فشار داد و حضرت فاطمه در مقابل او آمد. سپس عمر شمشیرش را به پهلوی حضرت زهرا زد و ایشان ناله‌ای از دل سر دادند. بعد از آن عمر با تازیانه بر بازوی حضرت زهرا زد. حضرت زهرا نیز گفتند: یا رسول الله، عمر و ابوبکر با بازماندگانت چه بدرفتاری می‌کنند.

علت شهادت حضرت فاطمه از دیدگاه اهل سنت
دلیل شهادت این بانوی بزرگوار در اهل سنت کمی مبهم اشاره شده است. در واقع برخی از دانشمندان اهل تسنن جهت حفظ موقعیت خلفا، از بازگو کردن این مسئله اجتناب کرده‌اند. برخی از اهل تسنن معتقدند که حضرت فاطمه به صورت طبیعی از دنیا رفته است و برخی دیگر نیز معتقدند مسئله جساراتی که مربوط به عمر بن خطاب نسبت به حضرت فاطمه عنوان شده است، فقط صحبت‌هایی است که شیعه آنها را نقل می‌کند و صحتی ندارد.

زمان شهادت حضرت فاطمه حضرت علی کجا بود؟
بر اساس روایاتی که در اهل تشیع وجود دارد، زمانی که ابوبکر شنید که برخی از صحابه با او بیعت نکرده‌اند( که یکی از مهم‌ترین آنها حضرت علی علیه السلام بود)، افرادی را به خانه حضرت فاطمه و متحسنانی که در آنجا بودند برای بیعت فرستاد. بر اساس نقل قول‌هایی که در این زمینه وجود دارد، در نوبت اول مردانی که در خانه حضرت علی بودند، بعد از تهدید عمر بیرون آمده و بیعت کردند؛ به غیر از حضرت علی که ایشان نیز گفته بود تا زمانی که قرآن را جمع آوری نکنند، از خانه خارج نخواهد شد. بعد از آن مجدداً ابوبکر قنفذ را در دو نوبت به خانه حضرت علی فرستاد و پاسخ منفی شنید. بار چهارم عمر بن خطاب با همراهانش به خانه حضرت علی علیه السلام رفتند و ایشان را نزد ابوبکر بردند؛ چرا که در این دفعه خلیفه و طرفدارانش شدت عمل بیشتری به خرج دادند. در واقع عده زیادی از افراد اعتقاد دارند زمانی که حضرت فاطمه به شهادت رسیدند، حضرت علی آنجا نبودند و پس از بازگشت به خانه با صحنه شهادت حضرت فاطمه مواجه شدند. برخی از افراد نیز این سوال برایشان ایجاد شده است که چرا در هنگام حمله مهاجمان، حضرت علی علیه السلام از همسرشان دفاع و حمایت نکردند و چرا بعد از شهادت ایشان سکوت کردند. در واقع سکوت حضرت علی نیز برای حفظ دین بود و در آن زمان شرایطی برای قیام و… وجود نداشت و اگر ایشان به انتقام ظلمی که بر همسرشان روا شده است برمی‌خیزیدند، قطعاً بسیاری از عزیزانی که دل به امامت و رهبری ایشان بسته بودند، متضرر شده و مشکلاتی جدی برای حکومت اسلامی به وجود می‌آید؛ در نتیجه با وجود اینکه حضرت علی علیه السلام از این موضوع بسیار ناراحت بودند و بارها در روایات مختلف اظهار کرده بودند که بحث شکنجه حضرت زهرا بر من بسیار سخت گذشته است، اما به دلیل صلاح و مصلحت مسلمین اقدامی در این خصوص انجام ندادند.


کلام آخر
ماجرای شهادت حضرت فاطمه زهرا از نظر اهل تشیع و اهل تسنن دارای اختلافاتی با یکدیگر می‌باشد. اهل تشیع معتقدند شهادت ایشان به دلیل ضرباتی که عمر بن خطاب بر جسمشان وارد ساخته است، رخ داده؛ اما اهل تسنن بر این باور نیستند. در این مقاله ما در رابطه با ماجرای شهادت ایشان از نظر امام صادق و از نظر اهل تشیع و اهل تسنن و اینکه زمان شهادت حضرت فاطمه، حضرت علی کجا بودند صحبت کردیم. همچنین شما میتوانید کتیبه های مربوط به ایام فاطمیه را در فروشگاه ما مشاهده بفرمایید.

سوالات متداول
۱_ چرا عمر بن خطاب به خانه حضرت علی علیه السلام حمله کرد؟عمر به دلیل بیعت گرفتن از حضرت علی، با همراهانش به خانه امیرالمومنین حمله کرد و تهدید کرد که آنجا را آتش می‌زند.
۲_ آیا ماجرای کشته شدن طفل داخل شکم حضرت زهرا صحت دارد؟اهل تشیع معتقدند که عمر بن خطاب با ضربه به شکم حضرت فاطمه، جنین ایشان را سقط کرده است؛ اما اهل تسنن بر این موضوع اعتقاد ندارند.
۳_ مدفن حضرت فاطمه زهرا کجاست؟چنانچه در روایات وجود دارد؛ محل تدفین این بانوی مکرمه هنوز شناخته نشده است.

افشاگری صفری سفیر اسبق ایران در چین

افشاگری صفری سفیر اسبق ایران در چین: اگر FATF را تصویب می‌کردیم چینی‌ها با ایران سند تفاهم امضا نمی‌کردند!

انقدری که تصویب نشدن این لایحه استعماری به کارمون اومده که بودنش جز بدتر شدن وضعیت اقتصاد ایران عایدی نداشت
#راه_ما_روشن_استافشاگری صفری سفیر اسبق ایران در چین

در بحران‌های مالی، رازقیت خدا چگونه دستمان را می‌گیرد؟

هیچ‌یک از علما معتقد نبوده و نیستند که میان فقر و ایمان رابطه عکس وجود دارد؛ یعنی اگر فقر آمد، ایمان از در دیگر خارج می‌شود. این عقیده را روایات ما هم رد می‌کند.

این روزها فشار و بحران اقتصادی را همه ما با تمام وجود حس می‌کنیم؛ روزهایی که صحبت از دلار و ارزش و طلا و نوسانات موجود در بازار نقل محافل و گفت‌وگوها و دورهمی های شده است. صحبت‌هایی که اکثراً بوی ناامیدی و غم می‌دهد، اما ناگفته نماند که در این فضای غبارآلود هستند افرادی که امیدوارانه صحبت می‌کنند، از وضع موجود و بی‌تدبیری‌ها و سوء مدیریت‌ها شاکی هستند، اما به لحاظ اعتقاد و باوری که دارند، می‌دانند و یقین دارند که روزی دهنده اصلی کسی است که گرانی و ارزانی و تورم برایش فرقی نمی‌کند و در روزی رسانی‌اش اثری ندارد.

اگر رازقیت خدا نبود، هیچ موجودی وجود نداشت؛ زیرا رزق و روزی به معنی اعم، چیزی جز مددگیری موجودات از موجودات دیگر و در نهایت مددگیری همه از خداوند نیست.

در این فرصت برآنیم تا سؤالاتی که میان مردم رواج یافته را مرور کنیم؛ اگر رزق و روزی دست خداوند است، مدیریت‌ها و سازمان‌ها که در این مسیر مسئولیت دارند، نقششان چه می‌شود؟ اینکه تنها باور داشته باشیم که روزی دست خداوند است، می‌تواند توجیهی باشد بر اینکه ما دست از تلاش و کوشش برداریم؟ در بحران‌های مالی امروز اعتقاد به رازقیت خدا چگونه کمک می‌کند؟ رازقیت خداوند چه معنا و مفهومی دارد؟ آیا فقر ایمان را ازبین می‌برد؟

ریشه قسمتی از ناهنجاری‌های جامعه، بی اعتمادی به خداوند است
باکمی تأمل در بسیاری از ناهنجاری‌های امروز می‌توان این‌گونه ادعا کرد که بسیاری از دزدی‌ها، اختلاس‌ها، ضرب و شتم‌ها و قتل‌ها، ناراحتی‌های عصبی و فشارهای روحی و بسیاری از نابسامانی‌های فردی و اجتماعی امروز که شاهد آن هستیم، از آنجا ناشی شده که بسیاری از افراد، بدون توجه به تدبیرات و مقدرات حکیمانه خداوند و غفلت از آنها و تنها با اتکا به قدرت تدبیر و زور بازوی خود، به این‌سو و آن‌سو می‌دوند تا لقمه‌ای نان به‌دست آورند.
به‌راستی اگر به‌جای خود، به خدا متکی شویم و در فکر و عمل در برابر تقدیرات حکیمانه او سر تعظیم فرود آوریم، بسیاری از التهاب‌ها و ناراحتی‌های فردی و اجتماعی از بین نرفته و جای آن را راحتی و آرامش نمی‌گیرد؟

رزاق بودن خدا چه معنایی دارد؟
معنای رازقیت خداوند باید برای همگان باز شده و معنای صحیحی از آن فهمیده شود؛ «ما من دابّه فی الارض الّا علی الله رزقها» آیه در حقیقت بیانگر این موضوع است که اگر این ضمانت در نظام و عالم نبود، هیچ گرایشی وجود نداشت. به عبارتی اگر رازقیت خدا نبود، هیچ موجودی وجود نداشت؛ زیرا “رزق و روزی به معنی اعم، چیزی جز مددگیری موجودات از موجودات دیگر و درنهایت مددگیری همه از خداوند نیست.” (1)

اینکه هرکدام از ما در عالم خلقت وظیفه‌ای داشته و در مقابل حقوقی بر گردن دیگران داریم، یا اینکه خداوند هر جانداری را به‌وسیله یک سلسله میل‌ها و رغبت‌هایی که در او ایجاد کرده تا در پی مایحتاج خود برود، همین اندیشه و تلاش و کوشش و روابطی که میان موجودات وجود دارد همه به موجب رزّاقیت خداوند است و رزاقیت اوست که روزی و روزی خوار، رزق و مرزوق را عاشق یکدیگر قرار داده است.

این رازقیت به‌قدری ظریف و زیبا نهادینه‌شده تا جایی که طفل تا زمانی که طفل است و قادر به تهیه روزی‌اش نیست، روزی او را آماده و مهیا در اختیار او قرار داده است و تدریجاً که او قدرت بیشتری پیدا می‌کند دیگر روزی او به آسودگی در اختیارش نیست.

نقش اراده انسان در رسیدن روزی
فاکتور دیگری که در مباحث روزی مطرح می‌شود، اراده انسان است. در این رابطه باید گفت که اراده انسان علت تامه رزق او نیست. این امر از زبان علامه طباطبایی چنین است: “سعی و کوشش آدمی و علم و اراده او برای تحصیل رزق، سبب تام به دست آمدن آن نیست وگرنه می‌بایستی همواره و در همه اشخاص این سعی و کاردانی مؤثر واقع شود و صاحبش را به رزق فراوان برساند. با اینکه به چشم خود می‌بینیم که این‌طور نیست.

بسیار جویندگان هستند که مأیوس برمی‌گردند و بسیار کوشندگان هستند که نتیجه‌ای عایدشان نمی‌گردد. پس معلوم می‌شود که غیر از کوشش و کاردانی خود انسان، شرایط و علل زمانی و مکانی دیگری هم مؤثر است و موانع مختلفی هم هست که با اختلاف شرایط، مانع از به نتیجه رسیدن کوشش‌ها می‌شوند.

… این نظام جاری بااینکه یک نظام است و اجزایش باهم تناسب و سازگاری دارند خود دلالت بر وحدانیت ناظم و مدبّر و مدبرش دارد، مدبّر و مدیری که خودش جزء اجزای این عالم نیست … و آن مدبّر، خدای عزّ و جلّ است. بنابراین خالق عالم، مدبّر آن است و مدبّر آن، رازق آن است و آن همان خدای متعال است. (2)


توکل به معنای ترک فعالیت و کوشش و تدبیر عقلانی نیست، چرا که این امر در اسلام حرام و قبیح شمرده شده است. توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نه توانایی رساندن سود دارد و نه زیان، توکل مأیوس شدن از خلق است.


توکل، بی‌اعتنایی به عالم اسباب نیست
فاکتور دیگری که در حیطه رزق و روزی مطرح است موضوع “توکل” است. مرحوم راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: «توکل» اگر با حرف «علی» بیاید به معنای اعتماد کردن می‌باشد.(3)

به بیان مرحوم سید عبدالله شبر، “حقیقت توکل همان اعتماد قلبی در همه کارها بر خداوند و صرف‌نظر کردن از غیر او است.” (4) به معنای دقیق‌تر توکل به معنای ترک فعالیت و کوشش و تدبیر عقلانی نیست، چراکه این امر در اسلام حرام و قبیح شمرده‌شده است. توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نه توانایی رساندن سود دارد و نه زیان، توکل مأیوس شدن از خلق است (یعنی همه‌چیز را از خدا و به‌فرمان او بداند.) (5)

بی اعتنایی به عالم اسباب نه‌تنها توکل نیست، بلکه به معنای بی توجهی به سنت‌های الهی است و این با روح توکل ناسازگار است. چنانچه دراین‌باره در تاریخ بیان‌شده که مرد عربی در حضور پیامبر (ص) شتر خود را رها کرد و گفت: «توکلت علی الله» پیامبر اكرم (ص) فرمود: «اعقلها و توکل» شتر را پایبند بزن و سپس توکل بر خدا کن (با توکل زانوی اشتر ببند) (6)

اعتماد کردن به خداوند یکی از ارکان مهم در مباحث رزق و روزی است. اگر به این باور و یقین برسیم که رازقیت تنها و تنها از آن خداوند است و بقیه اسباب و وسایلی بیش نیستند، دیگر در شرایط‌های سخت اقتصادی که به طرق مختلفی چون تحریم‌های دشمنان و بی‌کفایتی و سوء مدیریت داخلی بر زندگی مردم سایه افکنده، ترس و نگرانی وجودمان را لبریز نمی‌کند. دیگر شرایط سخت عاملی نمی‌شوند که من به هرکسی رو بیندازم و به هر طریق نامشروعی در پی به‌دست آوردن لقمه نانی بروم، چراکه یقین داریم که خالقی که رازقیت تنها از آن اوست کارش را به خوبی می‌داند و انجام می‌دهد.
پی نوشت:
1- مطهری، مرتضی، «بیست گفتار»، ص 150
2- «المیزان»، ترجمه ی موسوی همدانی، ج17، ص 417
3- راغب اصفهانی، مفردات، ماده وكل
4- اخلاق شبر، ص 275، با تلخیص و تصرف
5- بحار، ج 68، ص 138، ح 23
6- المحجه البیضاء، ج 7، ص 426

منابع:
“راز رزق؛ عوامل افزایش و کاهش روزی” که در مجله نشر زمزم هدایت به چاپ رسیده است.
“تأثیر مبانی فلسفی بر نظام اقتصادی اسلام از دیدگاه امام علی(ع)"؛ نوشته احمدعلی یوسفی که در شماره 9 مجله اقتصاد اسلامی به چاپ رسیده است.
“جمع میان مفهوم مقدر بودن رزق با تأثیر تلاش و تدبیر در جلب رزق"؛ نوشته سید محمد باقر حجتی؛ علی رضایی، که در شماره 3 پژوهش نامه قرآن و حدیث منتشر شده است.

آیا مردگان از احوال زندگان خبر دارند؟

ارتباط مردگان با جهان زندگان
مرگ، واژه‌ای است که لرزه بر اندام بسیاری از آدمیان می‌اندازد. شاید همین ترس موجب می‌شود که همه‌ی انسان‌ها در این باره اندیشه کنند، که مرگ چیست؟ پس از مرگ چه سرنوشتی در انتظار ماست؟ نابود می‌شویم؟ یا به زندگی خود در محیطی دیگر ادامه می‌دهیم؟ و هنگامی که مُردیم، پیوندمان با زندگان بُریده می‌شود؟ یا همچنان ادامه می‌یابد؟ و ده‌ها و صدها سؤال از این دست…

قبرستان، اموات، زیارت قبور

حقیقت مرگ در نگاه اسلام
شاید تعریف مرگ برای ما دشوار باشد. چون آن را تجربه نکردیم. پس حواس ظاهری ما، در این زمینه کارآیی نخواهد داشت. پس ناچاریم (و ناچاریِ خوبی هم هست) که باری دیگر، دست نیاز به سوی وحی دراز کنیم. در نگاه قرآن، مرگ، به معنای نابودی نیست. مرگ، موجبِ نیستی و فنای آدمی نمی‌شود. بلکه یک گذرگاه است که انسان را از عالَمِ تَن، به دروازه‌ی عالمی دیگر می‌رساند.(1) مرگ در این مکتب، انتهای راه نیست. پایانِ کار نیست. بلکه آغازِ راهی جدید است و صد البته گریزی از آن نیست. (2)

ارتباط مردگان و زندگان
طبق عقیده‌ی اسلام، مردگان از عالَم خود (که برزخ نامیده می‌شود) با زندگان در این دنیا، ارتباط دارند. لیکن باید دقت داشت همانطور که انسان‌ها در این دنیا، دارای مراتب و درجاتِ نفسانی و عرفانی هستند (برخی عالی، برخی بالا، برخی متوسط و برخی پایین)، در عالم مردگان نیز چنین است. همه مانند هم نیستند. برای نمونه، نبیّ اعظم و بسیاری از هدایتگران الهی، لحظه به لحظه در ارتباط با عالم تن هستند. از همین روی، ما مسلمانان در نماز خود به پیغمبر، سلام می‌دهیم: «اَلسّلامُ علیکَ ایّها النّبیّ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُه» و نیز بر ایشان و خاندان مطهر، درود می‌فرستیم و معتقدیم که سلام ما به ایشان می‌رسد و این ارتباط دو سویه برقرار است.
چه بسیار کسانی که در رؤیا (چه در خواب و چه در بیداری) اولیای خدا را دیده‌اند و از اقیانوسِ علم و حکمت آنان، جرعه‌ها نوشیدند. این را نمی‌توان انکار کرد. گذشته از صاحبانِ سفره کرامت، حتی کفار و مشرکین هم پس از مرگ، ارتباطشان با عالم جسم، بُریده و گسسته نمی‌شود.

در حدیث دیگری از امام موسی کاظم (علیه السلام) وارد شده که امام فرمودند، برخی از اموات هر شب جمعه، برخی دیگر ماهی یک بار و برخی سالی یک بار، به خانواده خود در دنیا سر می‌زنند.

برای نمونه، هنگامی که عذاب خدا بر گردن‌کشانِ قوم صالح نازل آمد، پیامبر خدا رو به اجساد بی‌جانِ آنان کرد و گفت که ای قوم! خیرخواه شما بودم ولی شما به خیرخواهی من روی خوش نشان ندادید.(3) همین گفتار، که نبیّ خدا با مردگان سخن می‌گوید، خود دال بر این است که آنان صدای او را می‌شنیدند.
همانطور که پیشتر شنیدند. پیغمبر اعظم نیز پس از جنگ بدر، با کشتگان کفار، سخن گفتند. پس عده‌ای رو به پیامبر عرض کردند که یا رسول الله! با عده‌ای مُرده سخن می‌گویید که نمی‌شنوند! پس پیامبر هم پاسخ دادند: «آنان از شما شنواتر هستند. ولی نمی‌توانند (به زبان ما) پاسخ دهند.»(4)

ارتباط میان عالَمِ مردگان و زندگان چه زمانی رخ می‌دهد؟
گفته شد که ارتباط هست، ولی کیفیت و کمیت این پیوند، به حالات نفسانیِ زندگان و مردگان بستگی دارد. ممکن است در برخی موارد، ارتباط دائم باشد و در برخی موارد، بسیار اندک و به سختی. به عبارتی دیگر، گاهی این ارتباط، روشن و واضح است و گاهی، مبهم و تار. که تمام این موارد، بستگی به مشیّت الهی و وضعیتِ روحانیِ مُردگان و زندگان دارد. همچنین از برخی روایاتِ وارده برمی‌آید که در زمان‌های خاصی، این روابط (میان مردگان و زندگان) بیشتر و نزدیک‌تر است.

برای مثال، در حدیث از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است که هر انسانِ مؤمن و کافر، پس از مرگ، هر روز ظهر، با خانواده خود دیدار و نظاره‌گر رفتار آنان خواهند بود.(5) در حدیثی دیگر از امام آمده است که برخی از اموات، هر جمعه و برخی دیگر با فاصله کمتر یا بیشتری به سراغ اهل و عیال و بازماندگانِ خود می‌روند.(6)

اگر کسی عمل صالحی انجام داده و ثواب آن را هدیه به روح یکی از مردگان کند، موجب خشنودی و نزول برکت بر مردگان می‌شود.

در حدیث دیگری از امام موسی کاظم (علیه السلام) وارد شده که امام فرمودند، برخی از اموات هر شب جمعه، برخی دیگر ماهی یک بار و برخی سالی یک بار، به خانواده خود در دنیا سر می‌زنند، و در ظاهر یک پرنده (شاید به صورت یک شبحِ پرنده) هم به اهل و عیال خود سر می‌زنند. اگر از آنان خیر و خوبی ببیند، خوشحال می‌شود و اگر شر و گناهی ببیند، غمگین می‌شود.(7)

این معنا، که روح مردگان، در ظاهر یک پرنده، به اذن خدا و با همراهی دو تن از ملائکه به عالم زندگان آمده و بر اعمال بازماندگان نظاره می‌کنند، در روایات متعدد از ائمه آمده است. پس در این که مردگان بر اساس مشیّت الهی، به عالم زندگان سر می‌زنند، امری روشن و مبرهن است.

همچنین، اگر کسی عمل صالحی انجام داده و ثواب آن را هدیه به روح یکی از مردگان کند، موجب خشنودی و نزول برکت بر مردگان می‌شود (همان گونه که دعای خیر مردگان هم چه بسا بر حال زندگان مؤثر بیفتد). اما در زمان حضورِ ارواح مردگان در عالم زندگان، اختلافاتی در روایت است، که گفته شد بستگی به میزان فضائل و کرامات و درجه‌ی معنویتِ زندگان و مردگان دارد. برخی بیشتر و برخی به ندرت، فرصتِ دیدار با زندگان را می‌یابند.

پی نوشت:
1- خداوند در این باره می‌فرماید: «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ.[آل‏عمران : 158] و اگر بميريد يا كشته شويد، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهيد شد.»
2- «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [جمعه : 8] بگو اين مرگى كه از آن فرار مى ‏كنيد سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد سپس به سوى كسى كه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده مى‏ شويد آن گاه شما را از آنچه انجام مى‏ داديد خبر مى‏ دهد».
3- سوره اعراف : 79.
4- ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، بيروت: دار الكتب العلمية، منشورات محمدعلى بيضون‏، 1419 ه.ق، ج 3، ص 375.
5- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا كَافِرٍ إِلَّا وَ هُوَ يَأْتِي أَهْلَهُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْس‏ (شیخ كلينى، الكافي، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1365، ج 3، ص 230.)
6- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ… مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ كُلَّ جُمْعَةٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ عَلَى قَدْرِ عَمَلِهِ (شیخ كلينى، همان، ج 3، ص 230).
7- شیخ کلینی، همان، ج 3، ص 230 .